ألا إنّ نصرالله قریب سه شنبه 90 تیر 14 :: 10:5 عصر :: نویسنده : خادم
دلتنگم،دلتنگ شما می دانید. شب عید است ،اما من عجیب دلتنگم.چقدر این روزها بوی محرم می دهد.شعبان و است و عید.تا محرم راهی مانده،اما چه کنم که نام بلند عباس (ع) گره خورده با محرم،با عطش،با داغ،باصلابت و شجاعت و اطاعت، با اشک ،با حسین(ع). مولای من،نه آزاد شده شما که زنده شده به به دم الهی شما هستم. شما زنده ام کردید در یک لحظه و یک آن.آقا جان، خانه زاد نا خلفی هستم می دانم، اما زنده شدنم را که نمی توانم کتمان کنم.بعدهم که در خانه مرد برادرتان فرستادیدم.تا سربر آستان لاهوتی عباس (ع) خانه زاد باشم.اصلا مگر کسی می تواند بی اذن ماه فدایی خورشید باشد؟ فدایتان بشوم. حتی میلاد شما سرورانم هم درس میدهد به من در راه مانده.این روزها مسلم می سازد که جدایی حسین(ع)و عباس(ع) جایی در قاموس آفرینش ندارد که اینگونه ولادت و شهادتشان دست در گردن هم انداحته.مگر می شود نام آب باشد و نام ساقی نه؟مگر می شود نام بهشت باشد و نام کوثر نه؟مگر می شود نام بزرگ حسین باشد و نام خاشع عباس نه؟؟؟ مولای آفرینش،مولای ...نمی دانم چه بگویم که شایسته شما باشد.از من ناشایست چه می تواند بترواد...
خدایا چگونه سپاست بگذارم که خدای من هستی.چگونه سپاست بگذارم که خانه زاد حضرات حسین (ع) و عباسم(ع).هرگزنمی توانم از عهده قدردانی این همه لطف برایم. موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 120
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 96285
|